vasael.ir

کد خبر: ۱۴۷۱۳
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۳ - 24 September 2019

معرفی کتاب | پدر، عشق و پسر

وسائل ـ در کتاب «پدر، عشق و پسر» فرازهایی از زندگی حضرت علی اکبر بن الحسین علیهماالسلام به تصویر کشیده می‌شود. وقایع از زاویهٔ اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» با درون مایع روابط عاشقانه امام حسین علیه السلام با علی اکبر علیه السلام و با نثری ساده روان و دلنشین و سراسر احساس بیان شده است.

به گزارش خبرنگار وسائل، فصول این کتاب با عنوان «مجلس»معرفی کتاب|پدر، عشق پسر نامگذاری شده و داستان متشکل از ده مجلس است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر (ع) را روایت می‌کند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد.

داستان از چگونگی رسیدن عقاب به حضرت علی‌اکبر شروع می‌شود و مجلس دوم تصویری از ولادت آن حضرت ارائه می‌دهد. مجالس بعدی به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس، صحنه‌های پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و ... می‌پردازد.

مجالس بعدی نیز به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس، صحنه‌های پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و ... اختصاص دارد. در انتهای کتاب نیز، منابعی که نکات تاریخی از آنها استخراج و در متن داستان پرورانده شده، آمده است.

وجود عنصر تعلیق در پایان هر مجلس و ایجاد کشش برای ادامه داستان روایتی شهرزاد گونه رقم زده است به نحوی که خواننده را از مجلسی به مجلس بعد می‌خواند و در نهایت عنان روایت را به تعلیق به امام سجاد علیه السلام می‌سپارد. مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی مرّه مادر گرامی حضرت علی اکبر علیه السلام است.

 

محوریت قرار دادن شخصیت علی اکبر علیه السلام

هر برش از زندگی حضرت که در مجالس ده گانه نمایانده می‌شود، به گونه‌ای به واقعهٔ کربلا مربوط و منتسب می‌شود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ می‌کند.

از اولین لایه‌های زیبایی شناسانهٔ کتاب می‌توان با توجه به نام کتاب محوریت قرار دادن شخصیت علی اکبر علیه السلام در کتاب اشاره کرد و پر کردن خلل اینکه علی اکبر علیه السلام با وجود نقش پر رنگشان در کربلا کمتر به تصویر کشیده شده‌اند. همچنین به روایت بِکر اول شخص آن هم از زبان یک اسب با نثری سراسر احساس از غافل گیری‌های ابتدای کتاب با شروعی موفق است.

 

همخوانی طرح روی جلد با موضوع کتاب

همخوانی طرح روی جلد با موضوع کتاب به نحوی استفاده از برائت استعلال به وسیله تصویر است به گونه‌ای که طرح در عین سادگی معرف راوی و روایتش می‌باشد و یادآور شجاعت صلابت و زیبایی علی اکبر علیه السلام می‌باشد و پشت جلد مزین به جملاتی منتخب از اوج کتاب در ابتدای مجلس پنجم می‌باشد که به درستی گزینش شده است.

 

فاصله گرفتن از اغراق‌های نا به جا

از دیگر محسنات کتاب، با توجه به هدف نویسنده، فاصله گرفتن از اغراق‌های نا به جا و عدم بازیچه قرار دادن احساسی خواننده است و با توجه به اینکه روایت برای لیلا مادر داغدار علی اکبر علیه السلام نقل می‌شود، انتقال پیغام عشق از ذکر مصیبت پیشی می‌گیرد تا بر دل لیلا نه تنها داغی تازه نباشد بلکه مرهمی باشد بر جگرش. از سویی ایهامی که در نام لیلا که در ادبیات فارسی جز عشق و عاشقی برایش نمی‌شود گفت، با لیلی بنی امره و داستان عاشورا که زیبایی و عشق است از سوی نویسنده قابل تقدیر است.

ریز انگاری نویسنده در انتخاب ده مجلس به تناسب دهه محرم و ضربت خوردن علی اکبر علیه السلام در مجلس هشتم به تناسب بزرگداشتشان در شب هشتم نیز چشمی تیز بین می‌طلبد. وجود عنصر تعلیق در پایان هر مجلس و ایجاد کشش برای ادامه داستان روایتی شهرزاد گونه رقم زده است به نحوی که خواننده را از مجلسی به مجلس بعد می‌خواند و در نهایت عنان روایت را به تعلیق به امام سجاد علیه السلام می‌سپارد.

 

عدم تک بعدی بودن و مختص بودن داستان به یک شخصیت

عدم تک بعدی بودن و مختص بودن داستان به یک شخصیت و به اقتضا استفاده از شخصیت‌ها و عناصر و رویدادها در تکمیل فلسفه‌ای که به صورت ساده بیان می‌شود پویایی خاصی به اثر می‌بخشد.

با این همه گاهی احساس می‌شود که نویسنده در دام غلیان احساسات خود گاهی به اغراق رو می‌آورد و از مسیر خارج می‌گردد تا جایی که به سبب مرکب بودن راوی (عقاب) برای امامان علیهم السلام و بزرگان به او توان درک قرآن می‌دهد و... و از طرفی در مواردی، لغات فخیم و سنگین و یک دست نبودن زبان مشاهده می‌شود.

 

در این کتاب می‌خوانیم:

"عجیب بود رابطهٔ میان این پدر و پسر. من گمان نمی‌کنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطه‌ام. گاهی احساس می‌کردم که رابطه حسین و علی اکبر فقط رابطهٔ یک پدر و پسر نیست. رابطهٔ باغبان با زیباترین گل آفرینش است. رابطهٔ عاشق و معشوق است. رابطهٔ دو انیس و همدل جدایی ناپذیر است.

احساس می‌کردم رابطهٔ علی اکبر با حسین فقط رابطهٔ یک پسر با پدر نیست. رابطهٔ مأموم و امام است. رابطهٔ مُحبُّ و محبوب است و اگر کفر نبود، می‌گفتم رابطهٔ عابد و معبود است. نه... چگونه می‌توانم با این زبان الکن به شرح رابطهٔ میان دو اسم اعظم بپردازم؟

بارها در کوچه پس کوچه‌های این رابطه، گیج و منگ و گم می‌شدم. می‌ماندم که کدامیک از این دو مرادند و کدامیک مرید؟ مراد حسین است یا علی اکبر؟ اگر مراد حسین است -که هست- پس این نگاه مریدانه او به قامت علی اکبر، به راه رفتن او، به کردار او و حتی به لغزش مژگان او از کجا آمده است؟! و اگر محبوب، علی اکبر است پس این بال گستردن و سر ساییدن در آستان حسین چگونه است؟ همیشه این کلمات من را با خودش به جایی می‌برد که نمی دونم کجاست، توی یه بی وزنی عجیب، بین زمین و آسمان می مونم، بین عشق و دوری، بین مرگ و خون، بین درد و رهایی، بین آزادی و اسارت."

«و... اما حسین (ع)، نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبترهایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد. چشم‌های من، جهان را پس از تو نبیند»

 

چه خوب شد که نبودی لیلا!

کدام جان می‌توانست در مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ تو می‌خواستی کربلا باشی که چه کنی؟ که برای علی اکبر (ع) مادری کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که سینه بکوبی؟ که صورت بخراشی؟ که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟ که قدم‌هایش را به اشک چشم بشویی؟

یادت هست لیلا! یکی از این شب‌ها را که گفتم: «به گمانم امام، دل از علی اکبر (ع) نکنده بود.» به دیگران می‌گفت دل بکنید و رهایش کنید اما هنوز خودش دل نکنده بود! اگر علی اکبر (ع) این همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علی اکبر (ع) به قاعده دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود. پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟! نمی‌شود. و این بود که نمی‌شد. و... حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند.

امام برای التیام خاطر علی اکبر (ع)، جمله‌ای گفت. جمله‌ای که علی اکبر (ع) را به این دل کندن ترغیب کند یا لااقل به او در این دل کندن تحمل ببخشد: «به زودی من نیز به شما می‌پیوندم.» آبی بر آتش! انگار هر دو قدری آرام گرفتند.

عاشورا روز حسین است، عاشورا تنها یک روز نیست بلکه تمامی تاریخ است. همان طور که کربلا تنها یک قطعه خاک نیست. کربلا جغرافیای نامحدود این تاریخ گسترده است. حال سؤال این است که وارث عاشورا کیست؟

چه کسی برای چه کسی از عاشورا باقی مانده است؟

وارث قرابت می‌خواهد، قرابت بدون حائل...

 

در بخشی دیگری از کتاب می‌خوانیم:

امام، با دست‌های لرزانش، خون را از سر و صورت و لب و دندان علی می‌ستُرْد و با او نجوا می‌کرد: "تو! تو پسرم! رفتی و از غم‌های دنیا رها شدی و پدرت را تنها و بی‌یاور گذاشتی."

و بعد خم شد و من گمان کردم به یافتن گوهری. و خم شد و من گمان کردم به بوییدن گلی. و خم شد و من با خودم گفتم به بوسیدن طفل نوزادی. و خم شد و من به چشم خودم دیدم که لب بر لب علی گذاشت و شروع کرد به مکیدن لبها و دندان‌های او و دیدم که شانه‌های او چون ستون‌های استوار جهان تکان می‌خورد و می‌رود که زلزله‌ای آفرینش را درهم بریزد.

و با گوش‌های خودم از میان گریه‌هایش شنیدم که: "دنیا پس از تو نباشد، بعد از تو خاک بر سر دنیا."و با چشم‌های خودم بی‌قراری پسر را دیدم، جنازه علی اکبر را که با این کلام پدر آرام گرفت و فرو نشست: "و چه زود است پیوستن من به تو پسرم، پارهٔ جگرم، عزیز دلم."

علی آرام گرفت اما چه آرام گرفتنی! این‌بار چندم بود که پا به آن‌سوی جهان می‌گذاشت و باز به خاطر پدر از آستانهٔ در سرک می‌کشید و بر می‌گشت. مگر پدر، دل از او نکنده بود که او به کندن و رفتن رضایت نمی‌داد؟

درست در همان زمان که بدنش تکه تکه شده بود و روح از بدن به تمامی مفارقت کرده بود، من به چشم خودم دیدم که نشست و به پدر که مضطر و ملتهب به سمت او می‌دوید، گفت: "راست گفتی پدر! این آغوش پیامبر است، این سرچشمهٔ عشق اکبر است. این همان وصال مقدر است. این جام، جام کوثر است. تشنگی بعد از این بی‌معناست."

کتاب «پدر عشق پسر» داستان کوتاهی است به قلم سید مهدی شجاعی نویسنده معاصر که سی و پنجمین چاپ آن توسط انتشارات کتاب نیستان روانه بازار نشر شده است./601/422/ح

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹